دنیای من محمد
به بهاران سوگند که تو بر خواهی گشت،من به این معجزه ایمان دارم
سمی نوشت: بهار وقتی می آمد همراه گلها تو را با خود برایم به ارمغان آورد و تو شدی بهترین عیدانه ی تمام ِ عمر دخترکی غمگین آن روزها در دنیایی که رنگ رویا داشت شب و روز را سر می کردیم زندگی می کردیم تا وقتی که... . . . پاییز شد باد سرد و برگریزان پاییزی تو را از تنه ی نهال نو پای زندگیم جدا کرد ... برد ... آنقدر دور که خاطره شدی که خاطره شدم !!! و باز بهار تو را به من رساند که خوب می دانست من بی تو زندگی را جان می کَنم!!! زمستان رو به پایان است و من چشم انتظار بهارم که همیشه خوش قدم است!!
نظرات شما عزیزان:
باید از عشق بسازم غزلی قابل تو
غزلی ناب و صمیمانه به وزن دل تو
دلی از جنس بهار است که تقدیم تو باد
سبز باشی و دلت خانه ی پاییز مباد .
وب زيبايييي داري.خوشحال ميشم به منم سربزني و نظر بدي.لينكت كردم اگه خواستي منو بااسم وبم لينك كن موفق باشي
باي باي
Power By:
LoxBlog.Com |